محیا محیا ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره
محمدمهدیمحمدمهدی، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

من و آرزوهایم

یک تجربه شیرین

1392/6/16 16:50
نویسنده : ناهید
185 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دوستای خوبم که لطف میکنن و وبلاگ منو میخونن.این مطلب رو جهت اشنایی مینویسم. اسم اولین فرزند من محیاخانوم. که وقتی به دنیا اومد کلی ما رو سر گرم کرد!!!!!

من و کودکی

روز پنجم تولدش بود که به علت زردی شدید، تعویض خون شد!

ماه اول تولدش به علت اینکه تعویض خون شده بود، کم خون شد و از همون اول قطره آهن مصرف داشت!

توی همون حوالی نفخ شدید داشت، شکمش شبیه توپ شده بود و دایم زور میزد و من با نگرانی فقط نگاهش میکردم!

تازه توی روروک بود که در یک حرکت غافلگیر کننده ساعد دستش رو به بخاری چسبوند و الان که سه سالشه جاش مشخص!

خلاصه خسته تون نکنم، محیا خانوم فقط در حالت خوردن صداش در نمی اومد و در سایر مواقع مشغول نق زدن بود! اگر سوالی واسه نی نی تون در هر زمینه داشتین تجربه های شیرین من در خدمت شماست!

البته محمد مهدی دو ماهی هست به جمع ما پیوسته، اون باشه بعدا!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

بابای ملیسا
11 شهریور 92 19:59
سلام . ضمن تبریک به خاطر نوشته های زیباتون ، وبلاگ ملیسا خانم به روز شد . ممنون می شم اگر به کلبه مجازی دردونه این حقیر قدم بزارید و با گذاشتن یک یادگاری ، خاطره ای شیرین برای فردای ملیسا رقم بزنید . ممنونم از لطف شما .
مهدیه
12 شهریور 92 12:34
سلام بانو. داشتم تصور می کردمت وقتی با نگرانی محیا جونو نگاه می کردی!! کاش می شد عکس خودتم بزاری دلم برات تنگیده!!!! حتما خیلی گریه کردی وقتی مجبور شدی خون محیا رو تعویض کنین. دل آدم خون می شه وقتی یه آزمایش خون می گیرن ازشون چه برسه به... وقتی یاسین 3روزه برا زردی بیمارستان بستری شد همه می گفتن باید 3 یا 4روز اینجا بمونه اما روز دوم پرستارهای مهربووون با یکی از مادرای نی نی های مریض دعواشون شد و همه رو مرخص کردن. جالب تر اینجا که برگه ای هم دادن که امضا کنیم و گفتن خانم دکتر گفته مرخصید. چند روز بعد با بررسی دقیقتر اون برکه متوجه شدم که زردی یاس پایین نیومده و اونا با اون امضا یاسین رو به مسئولیت خودمون مرخص کردن. اگرچه اون روز از مرخص شدن یاسین خوشحال بودم اما بعد خیلی ازین بی مسئولیتی ناراحت شدم.