محیا محیا ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره
محمدمهدیمحمدمهدی، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

من و آرزوهایم

و اما...

1392/7/25 8:11
نویسنده : ناهید
248 بازدید
اشتراک گذاری

و اما بگم از آقا محمدمهدی که داره سه ماهه میشه.

بماند که در دوران بارداری به علت مثبت شدن، اونم از نوع کاذب آزمایش غربالگری سندرم دون چی کشیدم... میرم سراغ اصل مطلب. محمدمهدی روز اول ماه مبارک رمضان در بیمارستان بنت الهدی مشهد به دنیا اومد و  ما خیلی با شکوه اومدیم خونه و وقتی دو روز و نیمش بود خیلی با شکوه رفتیم بیمارستان به علت زردی شدیدی که داشت بستریش کردیم!

بعد سه چهار روز بالاخره مرخص شد و اومدیم خونه و مجدد زردیش برگشت و دستگاه نور درمانی رو آوردیم خونه و دو سه روز هم توی خونه تحت درمان بود. و اونجا بود که فهمیدیم یه ژن مغلوب ناقلا از چندین نسل عبور کرده و در پسر طفلک من خودی نشون داده. بله گل پسر ما نباید توی عمرش لب به باقلا بزنه چون نقص آنزیم G6PDداره و من هی غصه خوردم هی غصه خوردم اما فایده نداشت. بالاخره پا شدم . راضی به رضای خدای مهربون شدم که حتما محمدمهدی رو از من بیشتر دوست داره. لیست داروهای ممنوعه رو پیدا کردم و چهارچشمی حواسم هست که واسش چیزی پیش نیاد. الانم که سه ماهه شده تازه زردیش برطرف شده. خلاصه... خیلی واسمون دعا کنین.

   

محمد مهدی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

مریم جووووووووون
17 مهر 92 15:14
ایشالا خدا همه بچه های مریض رو شفا بده و مواظبشون باشه تو هم اینقدر حرص نخور مادر آب شدی
مهدیه
24 آبان 92 11:10
سلام بانوی مادر خوبی یا بهتری؟ چکار می کنی؟ انگار ترتیب نوشته ها عوض شده. نه؟ به روز هم که نشده قرنیست البته. باشد. ما جاتون خالی گرگان بودیم. الان اومدیم. فکر کردم یه عالمه پست جدید داری که نخوندم. رفتم یه ماه دیگه بیام. بای. ببوس فسقلیا رو.
میم مثل مادر
26 آبان 92 12:07
سلام خدا حفظشون کنه من هم فرزند دومم را باردارم و انتظار روزی را میکشم که هر دو را در کنار هم در بغلم داشته باشم.